التیام سوگ در حلقه داغدیده ها

التیام سوگ در حلقه داغدیده ها

گزارش روزنامه جام جم، دوشنبه 11 آبان 1394 صفحه 10

کلاس سوگ درمانی گروهی، که هدفش باز گرداندن افراد سوگوار به زندگی عادی است

خبرنگار: مریم خباز

مراحل سوگ

مراحل سوگواری را در منابع مختلف از پنچ تا هشت مرحله بیان کرده اند که معمولا در همه افراد سوگوار دیده می شود مگر اینکه عده ای از سوگواران در مرحله ای توقف کنند ومرحله بعدی را تجربه کنند.

اولین مرحله پس از شنیدن خبر از دست دادن عزیز انکار است به طوری که فر حاضر به پذیرش این واقعیت نیست ومنکر آن می شود و پس از آن فرد دچار خشم می شود و به این معترض است که چرا این بلا بر سر او آمده است.

در این هنگام است که بده بستان فرد سوگوار با آغاز می شود ومی گوید حاضر است همه چیزش را بدهد و خداوند عزیزش را به او بر گرداند.

در مرحله چهارم سوگواری فرد دنبال مقصر می گردد که این مقصر می تواند خود فرد سوگوار یا هر شخص دیگری باشد ترس نیز حسی است که سوگواران آن را تجربه می کنند ترسی که ناشی از پی بردن به تنهایی پس از مرگ یک عزیز است.

اینجاست که غم واندوه نیز بر فرد مستولی می شود ودر عده ای به حدی اوج می گیرد که به افسردگی تبدیل می شود.

عده ای تا پایان عمر در این حال باقی می مانند اما کسانی که بتوانند از این مرحله عبور کنند به مرحله پذیرش می رسند یعنی به جایی که قبول می کنند جاده زندگی یکطرفه است و بی تابی فایده ای ندارد.

اینجاست که بازگشت به زندگی عادی آغاز می شود و سوگواران سرانجام به زندگی سلامی دوباره می کنند.

التیام سوگ در حلقه داغدیده ها

غم دویده زیر پوستشان اندوه آمده لابه لای چین های صورتشان چهره هاشان بی رنگ است وصداها خشن دار اینها همه عزیزی را از دست داده اند هر کدام با داستانی دلخراش با خاطراتی قوی و پر انرژی که چسبیده بیخ ذهنشان .

اینها دور هم در کلاس های سوگ درمانی جمع می شوند تا برای هم تعریف کنند چه کسی را از دست داده اند وچطور اینکه بگویند عزیز سفر کرده شان چه شد که رفت و این که بگویند حالا که او نیست چقدر رنج می برند.

غم می دود زیر پوستشان اندوه لانه می کنند در صدایشان وقتی به ثانیه های مرگ آن عزیز نزدیک می شوند و داستان پرواز روحشان را باز می گویند داستان این مرگ ها برای داغدیده ها هنوز تازه است.

مادران سینه سوخته

غمگین، مبهوت، خشمگی، بی لبخند و گیج چهره ها ردیف می شوند با غم، بهت وخشم.

لبخندی اگر به صورتشان می آید موقت است عضلات همه منقبض است ذهن ها همه درگیر، فکرها همه مشغول، سینه ها همه پر آه.

اعظم شروع می کند با چشم هایی خیس ولب هایی لرزان و لحنی غمزده .

او راوی مرگ تک فرزند خود است نقال حادثه 7ماه و27 روز قبل آن روز که دختر از محل کار به خانه برگشت مثل همیشه با مادر چاق سلامتی کرد شامی خورد و به رختخواب رفت این آخرین دیدار آنها بود.

صبح اعظم پیکر بی جان دختر را پیدا کرد وبا صورتی کبود و بدنی خشک .

جیغ زد بی تابی کرد روی خراشید موی کند اما دختر رفت اعظم هم البته با او رفت از همان 7ماه و27 روز قبل رفت به دنیای غم وخزید در لاک تنهایی اش.

حالا کبری داستان خود را می گوید داستان جدال نفسگیر دخترش با سرطان را حکایت روز های ذره ذره آب شدنش دردهایش خنده هایش و امیدهایش را یک سال ویک ماه و15 روز کبری حساب تاریخ مرگ دخترش را خوب نگه داشته او پاسبان زمان شده است.

محبوبه عصبی است عضلاتش پرش دارد دست هایش مثل چوب خشکیده و منقبض است این عضلات حرف که می زند با مرگ جدال دارد با مرگی که نصیب دخترش شده با مرگ دختر را در صحنه تصادف گیر انداخت و به جوانی اش رحم نکرد.

تصادف جولان آهن پاره ها. گوشت لهیده دختر. خونابه ها محبوبه با اینها سرجنگ دارد.

نوبت داستان علیرضاست از زبان مادر اسم او ترجیع بند جملات مادر است سرطان علیرضا را مدت ها آزرد ضعیفش کرد تحلیلش بود تا روزی که جسم علیرضا را تسخیر کرد و روحش را پرواز داد.

زهرا دلخور است از این پایان زندگی از ساز ناکوک دنیا برای علیرضا از چرخ وفلکی که قرعه داغ فرزند را دوباره به نامش زد از مرگ ناگهانی دخترش هفت ماه بعد از علیرضا مژده سرحال بود شاد شوخ و شنگ اما حالش که ناگهان به هم خورد و با آمبولانس به بیمارستان رفت دیگر زندگی را ندید .

زهرا هر چه خشم دارد می باشد به سیستم درمانی به بیمارستانی که در محکمه ذهن اومقصر است به کادر درمانی که با دودو تا چهار تای عقل واحساس او کم کاری کرده اند.

سلام زندگی

سوگواران دلخور وناراضی اند آنها برای دنیا خنجر را از روبسته اند.

اصلا یقه اش را در مشت گرفته و به دیوار کوبیده اندش که بگویند چرا از میان این همه انسان آنها را انتخاب کرده است در کلاس های درمان گروهی سوگ این دلخوری فریاد می شود ومی ریزد در فضای کلاس به میان جمعی که یکی از خدا گله می کند و یکی از چرخ فلک.

اما روان شناسان به این کلاس ها می آیند تا به سوگواران بیاموزند که نه خدا بنای ظلم به آنها را داشته نه آنها آدم های بدی بوده اند که داغ دیده اند .

روان شناسان برای آنها از قوانین طبیعت می گوید از اینکه اگر هر کدام از ما سبک زندگی غلطی داشته باشیم سرطان برایمان محتمل است یا این که اگر پا روی پدال گاز بفشاریم و جنون سرعت بگیریم تصادف برایمان قابل پیش بینی است.

آنها به سوگواران می آموزند مرگ جزئی از زندگی است گریزی از آن نیست و در لحظه موعود سراغ آدم ها می آید.

و مرگ چقدر نزدیک و پذیرفتنی می شود وقتی در این کلاس ها به سوگواران یاد آور می شوند که افراد قوی با زندگی رو به رو می شوند افراد قوی تر با مرگ و قوی ترین افراد هر دوی آنها.

مرگ فرزند تجربه استرس زا

مطالعاتی که در آمریکا و با اهداف طبقه بندی عواملی که بیشترین استرس را در زندگی ایجاد می کند انجام شده است نشان می دهد مرگ همسر با شدت 100درصد عوامل استرس زا قرار دارد.

دلیلی که برای این مساله بیان شده این است که همسر در زندگی هر فرد نقش چندگانه (دوست. همفکر. شریک عاطفی. شریک جنسی. مسئول اقتصادی. پدر و مادر برای فرزندان )دارد وبا فقدان اوابعاد مختلف زندگی همسر تنها تحت تاثیر قرار می گیرد.

گر چه در ایران مطالعات منسجمی در این باره صورت نگرفته اما تجربیات روان شناسان و جمع بندی دیدگاه افراد سوگوار نشان می دهد مرگ فرزند بالاترین استرس را در زندگی افراد ایجاد می کند.

نشانه های سوگ

سوگ داری نشانه هایی است از نشانه های عاطفی تا نشانه های رفتاری در نشانه های عاطفی فرد دچار خشم. احساس گناه. اضطراب. خستگی. کرختی و پریشانی می شود که تاثیر این عواطف به صورت اختلال در خواب. حواس پرتی. بی اشتهایی در رفتارش ظاهر می شود.

یک فرد سوگوار علاوه بر اینها نشانه های بدنی ونشانه های ذهنی از خود بروز می دهد که نشانه های ذهنی نیز از خود بروز می دهد که نشانه های بدنی آن شامل تنگی نفس. ضعف عضلانی. تپش قلب و فشار در قفسه سینه و نشانه های ذهنی شامل ناباوری. توهم و احساس حضور متوفی است.

سوگ وغمی که نباید در آن بمانیم

زندگی ما بعد از مرگ یک عزیز تغییر می کند و روالی که به آن عادت کرده بودیم به هم می ریزد. البته این به این معنا نیست که لزوما همه چیز بدتر از قبل می شود اما به هر حال تغییری در زندگی مان به وجود می آید که کنار آمدن با آن نیازمند گذشت زمان و پشت سر گذاشتن برخی مراحل است ما اگر بتوانیم با یک سوگ خوب کنار بیاییم وسوگ سالمی داشته باشیم می توانیم آدم های قوی تری باشیم و زندگی تازه ای را تجربه کنیم.

مرگ قاطع است و می گوید تنها پدیده ای که گریزی از آن نیست و چاره ای ندارد مرگ است اما در عوض زندگی نیز قوی است حتی قوی تر از مرگ به طوری که سرانجام زندگی و عشق بر ناامیدی پیروز میشود.

زمانی که در زندگی با بحرانی روبه رو هستیم مهم این است که قبول کنیم این وضع می گذرد وباقی نمی ماند که البته فقط یک ذهن سالم می تواند چنین استدلالی داشته باشد.

تفاوت یک ذهن افسرده با یک ذهن سالم در این است که ذهن افسرده مسائل و مشکلات دائمی می بیند در حالی که ذهن سالم همه خوشی ها ونا خوشی هارا می گذراند.

درباره سوگ هم این طور است و اگر می خواهیم از این مرحله به سلامت عبور کنیم باید فقدان یک عزیز را بپذیریم وبا آن کنار بیاییم البته بررسی ها نشان داده است میان سطح هوش افراد ومیزان سازگاری آنها با سوگ و شرایط جدید پس از آن رابطه معنا داری وجود دارد به طوری که افراد که هوش هیجانی بالاتری دارند توانایی شان برای تطبیق با سوگ بیشتر است.

البته شدت سوگ در به وجود آمدن این تطبیق نیز موثر است و از فردی به فرد دیگر وبسته به شرایط او فرق دارد مثلا شدت سوگ به شخصیت فردی که عزیزی از دست داده بستگی تام دارد به طوری که شخصیت های وابسته سخت تر از دیگران دست از سوگواری بر می دارند نوع ارتباط فرد سوگوار با متوفی نیز در شدت سوگ موثر است به نحوی که هر اندازه این ارتباط نزدیک تر و عاطفی تر باشد شدت سوگ بیشتر می شود.

یکی از عواطفی که در دوره سوگواری دیده می شود احساس گناه است به این معنی که فرد داغدیده دائم خود را به خاطر کارهای کرده ونکرده در قبال متوفی سرزنش می کند وحتی خود را مسئول مرگ او می داند این احساس گناه یکی از دلایل ماندن افراد در حالت سوگ است اما علاوه بر این یک  باور غلط نیز موجب تداوم سوگواری می شود وآن این که فرد عزادار به خود می قبولاند اگر سوگ را برای خود حل کند و زخم هایش التیام یابد یعنی به عزیز از دست رفته بی وفایی کرده حال آن که اینها باور هایی است که باید بر آنها غلبه کرد.

سوگ ممکن است برای هر کدام از ما اتفاق بیفتد و گریزی از آن نیست اما هنر ما این است که مراحل سوگ را به درستی و کامل به اتمام برسانیم و سوگی سالم داشته باشیم اگر چنین نشود ما دچار سوگ نا تمام می شویم و این خطر وجود دارد که تا باشیم.

اگر چنین نشود ما دچار سوگ نا تمام می شویم واین خطر وجود دارد که تا آخر عمر عزادار بمانیم به عبارت دیگر از دست دادن و فقدان در ذات خود دردناک وغم انگیز است و این که ما بعداز فقدان یک عزیز هیجان غم را تجربه کنیک موضوعی کاملا طبیعی است اما ماندن در حالت غم واندوه به افسردگی منجر می شود که این طبیعی نیست وبه عنوان یک بیماری و اختلال تعریف می شود.

اگر سوگ تمام نشود تبدیل به افسردگی می شود و کار کرد های زندگی مان را به هم می ریزد به طوری که دیگر نمی توانیم به زندگی عادی باز گردیم بنابراین سوگ باید درمان سود و هر چه این درمان به تاخیر بیفتد بهبود فرد سوگوار نیز به تعویق می افتد وعلاوه بر این  که علائمی  همچون بی خوابی وبی اشتهایی وفراموشی و توهم زندگی فرد را مختل می کند اضطراب افسردگی و دیگر اختلالات خلقی نیز در فرد مزمن شده و درمان آنها را سخت تر میکند.

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان شریعتی - روبروی ملک - خیابان شهید باقری شبستری - شماره71

تلفنهای تماس: ۸۸۱۴۸۴۴۰  - ۸۸۴۳۵۲۴۰ فکس : ۸۸۱۴۸۴۴۱   واتساپ : 9123010772 98+

کدپستی: 1613635791

آدرس وب سایت: www.bonyadeshervin.com 


آدرس پست الکترونیکی: info@bonyadeshervin.com 

اینستاگرام : bonyad_shervin_robenzadeh@

تلگرام : https://telegram.me/bonyadeshervin