سوگ هم درمان دارد

منتشر شده در دوشنبه, 09 ارديبهشت 1392 13:06
بازدید: 32775

هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی با ضایعه از دست دادن عزیزی مواجه شویم و به دنبال آن سوگی را تجربه کنیم که گرچه تحمل ناپذیر می نماید، اما در واقع فرآیندی است طبیعی که هدف آن التیام/بهبودی ماست. به گفته دکتر جینسگال، چنانچه رویارویی با سوگ به درستی صورت گیرد، حتا میتواند غذای بیشتری به زندگی ببخشد. جریان سوگ امری است شخصی/فردی و نحوه رو به رو شدن با مرگ شخصی که به او تعلق خاطر داریم بستگی به عوامل متعددی دارد. نظیر چگونگی وقوع مرگ، رابطه شخص با متوفی، تجارب فردی، شخصیت فرد، و میزان حمایتی که او می تواند از اطرافیان بگیرد.

در جریان از دست دادن فردی که به او علاقمندیم، عواطف و احساسات بسیاری برانگیخته می شوند. آگاهی از اینکه ما نیز ممکن است در چنین شرایطی، دچار برخی از این عواطف بشویم و اذعان به اینکه کنترل کامل این تجربه خارج از توان ماست، شاید بتواند تا حدودی گذر از این دوران دشوار را تسهیل کند.

مراحل دوران سوگ

دکتر الیزابت کوبلر در 1969 برای دوران سوگ مراحلی را عنوان کرد. این تقسیم بندی بر مبنای تجارب وی با مریضان سرطانی بوده که به نظر بسیاری از روانشناسان در خصوص افراد سوگوار نیز مصداق دارد. این مراحل عبارتند از :

1-انکار و دوری گزینی: فرد در ابتدا ممکن است وقوع چنین فاجعه ای را انکار کند. این مرحله ممکن است بسیار کوتاه یا طولانی باشد.در این مرحله ،فرد اغلب گوشه گیر گشته و خود را از روابط اجتماعی کنار می کشد.(مثلا وقتی به شخص خبر میرسد که یکی از اعضای فامیل فوت کرده،برایش بسیار مشکل است که این موضوع را باور کند)

2- خشم: در این مرحله فرد مصیبت دیده نسبت به خود، فرد از دست رفته، یا همه ی جهان احساس خشم و عصبانیت می کند(چرا همچو کاری شد؟چرا من باید عضو خانواده خود را از دست بدهم؟چرا خدا جگر گوشه ام را از من گرفت؟)

3- چانه زنی: و میل به دیدار یا جستجوی فرد از دست رفته، از دیدگاه جان بالبی این مرحله با اشتغال ذهنی درباره فرد از دست رفته و جستجو و یادآوری خاطرات وی همراه است.(اگر پدر/ برادرم/ زنم/دوستم زنده بماند، از او بهتر نگهداری میکنم ، دوست بهتری میشوم، از او معذرت خواهی میکنم. خدایا یک شانس دیگر برایم بده!)

4- افسردگی: در این مرحله اندوه و مصیبت ممکن است به صورت احساس افسردگی ، بی تفاوتی ، و بی حسی (کرختی) در فرد ظاهر شود.(زندگی بی حاصل است. کاش زنده نمی بودم و این روز را نمی دیدم.)

5- پذیرش/قبول: زمانی است که از ماتم ، خشم، و اندوه فرد بتدریج کاسته می شود و او شروع به پذیرش واقعیت موجود می کند.(همه ی ما می میریم.مرگ جزیی از زندگی ماست.عزیز ما از دست رفت، ولی امیدوارم در دنیای دیگر آرام باشد.)

سوگواری و استرس

تجربه احساسات پیچیده نظیر خشم، غم، تنهایی، رنج، شر، و گناه نزد افراد سوگواری امری شایع است، که می تواند فشار روانی فراوانی را موجب شود.نکته اینجاست که انکار این احساسات و اجتناب از دیدن آنها به مراتب استرس بیشتری را نسبت به رویارویی با آنها به جسم و ذهن تحمیل می کند.توصیه مثبت اندیشی و فراموش کردن یا نادیده گرفتن احساسات منفی به فرد مصیبت دیده ممکن است به تلاش وی برای پنهان کردن یا انکار این عواطف منجر شود و فرآیند طبیعی التیام را به تعویق بیاندازد. (به عبارت دیگر، نیازی نیست که برای فرد سوگوار بسیار تاکید کنیم که مثبت بیاندیشد و غم و ناراحتی خود را پنهان کند، چون این خود می تواند دوران سوگواری را طولانی تر کند)

تفاوت سوگ و افسردگی

فردی که در سوگ به سر میبرد ، ممکن است بسیاری از نشانه ها ی افسردگی را نشان دهد حال آنکه سوگ برخلاف افسردگی به عنوان یکی از اختلالات روانی دسته بندی نمی شود.سوگ پاسخ طبیعی و سالم به یک مصیبت است و نه یک مریضی. سوگ گرچه دردناک است ولی هدف تطابقی دارد.انجمن روانپزشکان آمریکا به عنوان یک قاعده کلی اظهار میکند که فرد سوگوار در حالت عادی نیازی به مصرف دواهای ضد افسردگیندارد. گرچه دوا ممکن است برخی علایم سوگ را موقتا تخفیف دهد ولی از آنجا که فرد را در مقابل درد کرخت(بی حسی) میکند مانع از آن می شود که او با احساسات و افکار خود رو به رو شود و فرآیند درمان را به تاخیر می اندازد.

وقتی سوگ برای مدتی طولانی به صورت مخرب و ناتوان کننده ادامه یابد.(به خصوص در افرادی که سابقه افسردگی داشته و فاقد حمایتهای اجتماعی مطلوب باشند) ممکن است خطر بیماری افسردگی را تشدیدکند که در این صورت دریافت کمک های تخصص ضروری است.

علائم هشدار دهنده افسردگی در شخص سوگوار

-افکار خودکشی

- احساس عمیق گناه یا بی ارزش بودن

- کندی کلام و حرکات جسمی

- اختلال در عملکرد فرد در خانه، مکتب، یا محل کار و بی توجهی به نظافت شخصی

- بی علاقگی نسبت به فعالیت های که قبلا برای فرد لذت­بخش بودن

- کاهش یا افزایش ورزن به طور چشمگیر و به هم ریختن الگوی خواب

- روی آوردن به مواد مخدر و الکل

- درد یا احساس گرفتگی (ضیقی) در سینه

- توهم در خصوص متوفا(مثلا متوفی را در بیداری می بیند، یا صدایش را می شنود)

چگونه میتوان به درمان خود کمک کرد

-احساسات و عواطف خود را به هر طریقی که میتوانید ابراز کنید و درباره فرد از دست رفته با دیگران صحبت کنید و غم سنگین خود را بیرون بریزید. اگر دوست دارید می توانید احساسات خود را بنویسید و مطالبی که می خواستید به فرد از دست رفته بگویید و هیچ گاه فرصت آن را نیافتید به روی کاغذ بیاورید.

- چیزی به یاد او درست کنید و اگر با او علایق مشترکی داشتید آن کارها را پی بگیرید.

- به سلامت جسمی خود اهمیت دهید.خواب و استراحت کافی، تغذیه مناسب و ورزش روزانه خود را جدی بگیرید. از روی آوردن به الکل و مواد مخدر جدا خوداری کنید چون فقط باعث طولانی تر شدن این مرحله می شود.حتی از مصرف دواهای ضد افسردگی حتی المکان پرهیز کنید. رویارویی مستقیم با این درد بیشتر از فراموش کردن آن لز طریق پناه بردن به این گونه مواد کارایی دارد.

- به هیچ کس حتی خودتان اجازه ندهید برای عواطف و احساسات شما تعیین تکلیف کند. بپذیرید که می توانید از فرد از دست رفته عصبانی باشید، می توانید بر سر زمین و زمان فریاد بزنید و می توانید هر آنقدر که نیاز دارید گریه کنید. هیچ کس نمی تواند بهشما بگوید" دیگر بس است!" همچنین خندیدن نیز گناه نیست. هیچ کس حق ندارد به شما بگوید این کار "بد" است!

- به یاد داشته باشید که بهبود آثار عاطفی نیاز به زمان بسیار دارد و انتظار نداشته باشید که به سرعت به وضعیت سابق برگردید.

کمک و حمایت از شخص سوگوار

ملینا اسمیت معتقد است مهمترین عامل برای التیام سوگواری حمایت دیگران است و توصیه می کند حتی چنانچه فرد اغلب عادت به ابراز احساست و عواطف خود با دیگران ندارد، مهم است تا درباره مصیبت پیش آمده و احساسات خود صحبت کند و آنها را در خود نریزد. این حمایت می تواند از طرف دوستان و خویشاوندان، مجامع مذهبی یا عقیدتی، گروه های حمایتی، مشاور روانی یا سایر متخصصان تامین شود.

جلین جیف تاکید می کند مهمترین کاری که شما به عنوان یک دوست می توانید انجام دهید آن است که فقط در کنار فرد سوگوار بمانید. ممکن است دقیقا ندانید چه بگویید یا چه کاری انجام دهید، این چندان مهم نیست. اجازه ندهید این احساسات مانع حضور شما در کنار فرد سوگوار شود. حمایت شما در این دوران بیش از هر زمان دیگری ضروری است. مهم آن است که بدانید شما قرار نیست راه حلی برای مشکلات او بیایید یا به سوال هایش پاسخ دهید، بلکه فقط باید گوش شنوایی باری او باشید ، بدون آنکه بخواهید حضور خود را به وی تحمیل کنید.

احساس گناه یکی از مهمترین مسایلی است که فرد سوگوار به دلیل آنچه کرده یا نکرده است با آن رو به روست. در چنین مواقعی شما می توانید به او اطمینان دهید که به باور شما او آنچه را که در آن شرایط از دستش بر می آ»ده به ذهنش میرسیده یا احساس میکرده انجام داده است. مراقب باشید سوالهای شما ناشی از کنجکاوی نباشد بلکه فقط مشوقی باشد برای آنکه او بتواند درباره احساسات خود به راحتی صحبت کند، با اطمینان از اینکه شما او را مورد قضاوت قرار نمی دهید.

آنچه باید در برخورد با شخص سوگوار دانست

-به او نشان دهید که دوستش دارید،نگرانش هستید، و برای شنیدن حرفهایش آماده اید.

- در کنار او بنشینید، او را در آغوش بگیرید و به او دلگرمی بدهید.

- دباره فرد از دست رفته صریح و مستقیم صحبت کنید.

- اگر احساس می کنید نیاز به گریه دارید، خودداری نکنید.

- درباره پیامدهای آنچه پیش آمده سوال نکنید ، اما به حرفهای او در این زمینه گوش دهید.

- از پند و اندرز دادن یا ارایه راه حل های سریع خودداری کنید.

- درد و اندوه او را کوچک جلوه ندهید.

سوگواری در موارد خودکشی

خودکشی یک فرد ترس ها، شک ها و سوالات دردناکی را در نزدیکان وی بر می انگیزد. به خصوص اینکه در بعضی فرهنگ ها اقدام به خودکشی عملی ضد الهی و شرم انگیز نیز تلقی می شود.نزدیکان این افراد همواره به نوعی خود را گناهکار احساس می کنند و از قضاوت دیگران نسبت به خود بیمناک هستند. احساس شکست، شرمساری، و سر زنش غم از دست دادن را سنگین تر و رویارویی با آن را به مراتب دشوارتر میکند.

جین سگال به افرادی در این شرایط موارد زیر را توصیه می کند:

-بجای مصروف نگه داشتن ذهنتان به تصوراتی که درباره خودکشی وجود دارد، بیشتر روی بهتر شدن خود تمرکزکنید.

- خودکشی شخص از دست داده را هر قدر هم که برایتان سخت باشد، پنهان نکنید. اگر سعی کنید که خودکشی او را به صورت یک راز حفظ کنید، قادر نخواهید بود تا آزادانه درباره آن صحبت کرده و راه درمان خود را سد کنید.

- درباره فرد از دست رفته با دوستان و اعضای خانواده صریح و روشن صحبت کنید تا همه بتوانند احساس خود را در این زمینه بیان کنند.

- می توانید به یاد عزیزی که از دست داده اید کاری نیک برای دیگران انجام دهید.

- احساس گناه را از خود دور کنید، چون خودکشی می تواند علل متفاوت و پیچیده ای داشته باشد و بسیاری از مواقع حتی متخصصان نیز به سختی می توانند به این افراد کمک کنند.

- حادثه تلخی که پشت سر گذاشته اید ممکن است عوارض رفتاری و روانی خاصی را به دنبال داشته باشد. اگر احساس می کنید قادر به مقابله با این مشکلات نیستید به دکتر اعصاب و روان ، روان شناس، یا مشاور مراجعه کنید.

آیا در نیستی مرگ، در بی پناهی غم از دست دادن، راهی برای رهایی از این فشار طاقت فرسا  هست؟ وقتی فردی عزیزی را از دست می­دهد، زندگی او دچار دگرگونی می شود، گاه تمام معنای زندگی  و هستی فرد دچار تزلزل می شود. بنیاد نیکوکاری شروین روبن زاده تلاش کرده است در این کویر تنهایی مرگ خانه ای بسازد برای دل های خسته افرادی که عزیز خود را از دست داده اند. مادری که نوجوان خود را  در آستانه شکوفا شدن از دست داد تلاش کرده است تا از ثمره ی برگ های خزان شده، برگ های سبز جدیدی در دل انسان های دیگر برویاند. در این خانه افراد با برگ های زندگی که به ناگاه به خاکستری تبدیل شده اند وارد می شوند و روانشناسان و متخصصان تلاش می کنند به آنان بیاموزند که گرچه درد عمیقی بر شانه های آنان وارد شده است ولی شاید در هر رنج بزرگ راهی برای زیستن دوباره و رنگ پاشیدن بر دفتر زندگی وجود داشته باشد. این بنیاد غیر دولتی، با کمک های افراد داغدیده ای که اکنون زخم های عمیقشان اندکی التیام یافته، تلاش می­کند برای دیگر افراد همدرد خود بستر زندگی دوباره ای فراهم نماید.

در این بنیاد تلاش می شود فرد بیاموزد به جای حسرت و سرکوب عشق نهفته در قلبش، که  با تمام وجود می­توانست آن را به عزیز از دست رفته خود هدیه دهد به دست­های نیازمند کودکان و افرادی که هستند و تشنه این محبتند، بسپارد. کودکان بی ­سرپرست و بدسرپرستی که بی­گناه و معصوم از عشقی محروم هستند و فردی که با عشق نهان در درون خود اکنون سرگردان است راهی برای هم نوا شدن با هم خواهند یافت.

بدین ترتیب گویی خداوند عشق از دست رفته را بگونه ای تازه در دل او زنده می­کند...

نوشته: خانم دکتر شرمین روبن زاده

داستان ... ؛ داستان جدایی است . عزیزی رفته؛ یاری بی وفایی کرده؛ رابطه ای پایان یافته؛ بازگشتی در کار نیست ...

ناگهان اتفاق افتاده . باور نمی کنی ؛ نه امکان ندارد ؛ وحشت بر جانت مستولی شده؛طاقت نمی آوری، فریاد ؛ شیون، گریه ؛ ناله ...خودرا به زمین می زنی به درو دیوار می کوبی، ضجه می زنی ؛ التماس می کنی ؛ انکار می کنی ؛ هرکاری حاضری انجام دهی تا حادثه را تغییر دهی. زمان را به عقب برگردانی ؛ می خواهی مالت ، جانت ، جوانیت و حتی بقیه عمرت را بدهی ،حاضری برای یک ساعت اضافه ، یک دیدار، یک بوسه ، یک خداحافظی هرچه داری را تقدیم کنی ، اما .....

چکار می توان کرد؟ به سراغ چه کسی می توان رفت ؟ داد خود از که بستانیم ؟ با این انکار و خشم و اندوه چه کنیم؟

او رفته ؛ یا خودش خواسته یا مرگ اورا برده . تو مانده ای با همه مسائلی که قبل از رفتن او بوده باضافه مشکلاتی که با رفتن او ایجاد شده و اقیانوسی از درد جدایی و فراغ و حیرت و سوال های بی جواب و حسرت ها و ای کاشها ....

ای کاش این کار را کرده بودم ، ای کاش آن کار را نکرده بودم ، اگر می دانستم ، اگربفکر بودم ، اگر توجه کرده بودم....

این افکار مانند خوره به جان تو می افتند و در مقابل آنها فکر می کنی کاری از تو ساخته نیست. درگردابی قرار می گیری که هرقدر بیشتر دست و پا می زنی فروترمی روی . خاطرات بد و ناراحت کننده را مرتب برای خود تکرار می کنی . از دست این افکار رهایی نداری. ....اما اگر جلوی این افکار را نگیری ، اگر نگاهت را تغییر ندهی ، اگر در گذشته بمانی ، افسردگی از راه می رسد. یاس ، ناامیدی ..... فکر می کنی هرگز چیزی عوض نخواهد شد.این مصیبت تورا رها نخواهد کرد ، همیشگی و دایمی است . حوصله هیچکس را نداری ، از همه دوری می کنی ، یا برعکس طاقت تحمل خودت و تنهاییت را نداری ، از تنها بودن وحشت می کنی ، هرطور شده می خواهی تنهاییت را با کسی یا کاری یا چیزی پر کنی .از خودت می پرسی آیا دوباره شادی به قلب من باز خواهد گشت ؟ آیا دوباره خواهم خندید؟ آیا دوباره حال خوب راتجربه خواهم کرد ؟ آیا این غم دست ازسرمن برخواهدداشت ؟ آیا دری باز خواهد شد ؟؟؟

بله باز خواهد شد : رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند وچنین نیزهم نخواهدماند

ما در بنیاد نیکوکاری روبن زاده ، به تو کمک می کنیم با اندوهت کنار بیایی. آن را باور کنی اما از آن فاجعه ای دایمی و همیشگی نسازی . ما به تو نشان می دهیم که سوگ پایان زندگی نیست . درد می آید و می رود ، درد ماندنی نیست ، درد ابدی نیست . این درد هم به پایان خواهد رسید . ما دست تو را می گیریم و یاریت می دهیم از خارزارهای ماتم به سلامت بگذری و با پذیرش واقعیت و باور به توانایی های خودت دوباره شادی را در آغوش کشی و اطرافیانت را هم خوشحال کنی . ما باور داریم و در کنار دوستانی که در گروه های درمان سوگ بنیاد شرکت کرده اند ، تجربه کرده ایم که حوادث تلخ زندگی ، جدایی ها ی عاطفی ، ماتم ها و شکست ها می توانند از ما انسانهای قویتر و ارزشمندتری بسازند . همانطور که فیلسوفی گفت : رنجی که مرا نکشد ، مرا قوی تر می کند.

ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن گفته است مهمترین موضوعی که باعث رشد وپیشرفت تمدن بشر شد سختی ها و مصیبت ها است .بله ، انسان با فکرسالم و از راه درست می تواند در بحران ها و سختی ها سریعتر رشد کند . مگردر کتاب های روانشناسی یکی از تعاریف هوش قدرت سازگاری با شرایط جدید نیست ؟ ما با شرایط جدید پس ازجدایی و مرگ سازگار می شویم و رنجمان را دستمایه پیشرفت و شکوفایی بعدیمان می کنیم .شاهد ادعای ما زندگی پرفراز و نشیب پیامبران ، دانشمندان ، هنرمندان و ثروتمندان است .کدام انسان موفقی را می شناسید که زندگی آرام وبی دغدغه ای را طی کرده باشد؟

بررسی هایی که برروی شرکت کنندگان در گروه های درمان سوگ انجام شده نشان داده که آنان پس از چند جلسه شرکت در این گروه ها اندوه خود را پذیرفته اند و از افسردگی ویاس دور شده اند . آنها دیده اند که حوادث تلخ زندگی می تواند نقاط عطف زندگیشان باشد تا استعدادهایشان تحقق یابد و به خودشکوفایی برسند.آنان قدرت خود را باورکرده اند. ما به آنان مهارت کنار آمدن با درد و رنج را می آموزیم و معتقدیم:

درست است که اتفاق تلخی ما را بهم ریخته و شیرازه زندگی ما را گسسته است، اما درد و رنج همیشگی نیست. حال انسان تغییر می کند. ما می دانیم چگونه تهدید هارا به فرصت ها تبدیل کنیم. با شرکت در جلسات گروهی سوگ درمانی به خودتان این شانس را بدهید که آرامش از دست رفته خود را باز یابید و به شکوفایی برسید . ما این تجربه را داریم خود را در تجربه ما شریک کنید.

نوشته: خانم جلالی (مشاور و کارشناس ارشد روانشناسی)

سوگ درمانی:

اصطلاح سوگ احساس ها و رفتارهایی را شامل می گردد که در نتیجه ضایعه فقدان پدید می آید. اگرچه فقدان به مرگ اطلاق می شود، اما سوگ می تواند کنش در مقابل طلاق، قطع عضو، از دست دادن شغل و ... نیز باشد.

 ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیندی بهنجار و طبیعی است اما اگر از حد طبیعی خارج شود موجب اختلال می شود. اگر سوگ بصورت حل نشده باقی بماند تسکین و شفای فرد داغدیده با تاخیر مواجه خواهد شد و حتی ممکن است هرگز صورت نگیرد. مشاوره بازتوانی سوگ دیده عبارتست از بکارگیری اصول و فنون مشاوره خاص برای کمک به افراد مصیبت دیده آنی و بدون ریشه عمیق روانی جهت تسهیل ناراحتی حاصله، تا مشکل و ناراحتی ناشی از مصیبت در یک چهارچوب زمانی معقول قرار گرفته و سازگاری فرد با محیط فقدان صورت گیرد  و حرکت بسوی زندگی طبیعی و عادی فراهم آید.

علایم سوگ :

1) علایم عاطفی: خشم، احساس گناه، اضطراب، خستگی، کرختی، پریشانی

2) علایم جسمانی: تنگی نفس، ضعف عضلانی، تپش قلب، فشار در قفسه سینه و...

3) علایم شناختی: ناباوری، توهم، احساس حضور متوفی و...

4) علایم رفتاری: اختلال در خواب، حواس پرتی، بیقراری، اختلال اشتها و...

 تبعات عدم درمان سوگ:

اگر سوگ که ناشی از فقدان عزیزان است، بصورت حل نشده باقی بماند تسکین و بهبود شرایط فرد داغدیده با تاخیر روبرو خواهد شد  و حتی ممکن است که درمان آن هرگز صورت نپذیرد، همچنین ممکن است فرد به مرور دچار اختلالاتی از جمله : توهم، اختلال خواب، هذیان و فراموشی، اختلال اشتها، افسردگی، اضطراب، احساس گناه، گوشه گیری اجتماعی و همچنین انواع گوناگون بیماریهای جسمی گردد.از میان تمام روشهای مختلفی که جهت درمان سوگ وجود دارد، درمان گروهی برای این عارضه مناسبترین روش است چرا که فرد در گروه راحت تر به تخلیه خشم، هیجانات و سایر احساساتش می پردازد و اعضای گروه در روند بهبود شرایط روحی و انطباق با شرایط کنونی یکدیگر موثرتر خواهند بود.

خدمات بنیاد برای افراد سوگ دیده:

· برگزاری جلسات گروه درمانی سوگ

· ایجاد احساس تعلق گروهی و رهایی از تنهایی بعد از سوگ برای افراد سوگوار با استفاده از روش گروه درمانی

· تخلیه هیجانی مرحله خشم در افراد سوگوار

· ارائه طرح درمانی ویژه برای کودکان آسیب دیده از سوگ

· برگزاری کارگاههای آموزشی در حوزه های مرتبط با سوگ

· ارائه مشاوره های تخصصی فردی و خانوادگی به افراد سوگ دیده

· درمان استرس کلان وارد شده به افراد سوگوار

· پایداری رفتارهای مثبت در افراد سوگوار با استفاده از تکنیک  هم افزایی گروهی

انواع سوگ :

۱) سوگ بهنجار: معمولا ابتدا به صورت حالت شوک بروز می کند که فرد داغدیده دچار احساس گیجی و کرختی می شود به صورتی که قادر به درک آنچه اتفاق افتاده نیست. این حالت می تواند زودگذر باشد سپس گریه و آه کشیدن برای ابراز ناراحتی و رنج بروز می کند ضمن اینکه اشکال در تمرکز, احساس ضعف, کاهش اشتها, اشکال در تنفس و تکلم و کاهش وزن نیز بسیار شایع است.

2) سوگ بیمارگونه: که حدود 6 ماه پس از فقدان ظاهر می شود و علیرغم آگاهی کامل بازمانده میل به انکار فقدان وجود دارد. فرد داغدیده مدام در حال انتظار بازگشت متوفی است و در عین حال از چنین احتمالی نیز بیمناک است این موضوع بیانگر انکار دوسوگرایانه درباره متوفی قبل از فوت است.

3) سوگ افراطی: که در آن فرد به احساس های خرد کننده گرفتار و به رفتارهای ناسازگارانه متوسل میشود. بروز غمگینی بصورت افسردگی و اضطراب به شکل هراس و ترس مرضی حاکی از سوگ افراطی است.

4) سوگ مزمن: که بیش از حد طول می کشد و هرگز به نتیجه رضایت بخش نمی رسد. در این نوع سوگ علیرغم آگاهی فرد نسبت به وضعیت خویشتن، واکنش مزمن ادامه یافته و خود به خود به پایان  نمی رسد.

5) سوگ تاخیری: فرد به هنگام مواجهه با فقدان نوعی واکنش عاطفی نشان می دهد ، اما اگر درجه شدت واکنش کمتر از درجه اهمیت فقدان باشد در صورتیکه در آینده با فقدان دیگری مواجه شود نشانه هایی را بروز می دهد که از شدت بیشتری برخوردار است.

6) سوگ پوشیده: فرد نشانه ها و رفتار هایی را تجربه می کند که مشکلاتی را برای آنها ایجاد می کند اما تشخیص نمی دهد که این واکنش ها با موضوع فقدان ارتباط دارد. این نوع سوگ بصورت نشانه های جسمی و رفتارهای غیرعادی و ناسازگارانه بروز می کند.

7) سوگ انتظار: واکنشی که پیش از مرگ متوفی ظاهر می شود. واکنش سوگ قبل از فقدان غیر قابل انتظار است که معمولا با مرگ متوفی خاتمه می یابد. این نوع سوگ برای اطمینان برای اطرافیان در مواجهه با مرگ تدریجی ظاهر می شود.