با روح عزیزان تان زندگی کنید

گزارش روزنامه ایران (ایران بانو، شماره پنجاه) – یکشنبه 3 آبان ماه 1394 – صفحه 4

با روح عزیزان تان زندگی کنید

شهره کوهن بعد از مرگ فرزندش نخستین مرکز سوگ درمانی ایران را راه اندازی کرد تا دیگران بیاموزند چگونه زندگی را بعد از بزرگترین غم های زندگیشان دوباره از سر بگیرند.

یگانه خدامی: بعد از 12سال هنوز آن لحظه های سخت را به یاد دارد روزها و لحظه هایی پس از مرگ فرزند که خودش فراموشش نمی کند اما با وجود این شهره کوهن روی پاهایش دوباره ایستاده وسعی کرده به زندگی برگردد کاری که تلاش می کند دربنیاد نیکوکاری اش به همه سوگواران یاد بدهد زندگی بعد از سوگ حالا همه او را به نام نیکوکاری اش خانم روبن زاده صدا می زنند دیگر کمتر نام خودش را می گویند او هم استقبال می کند و می گوید:((خوشحالم که مرا به نام شروین می شناسند)) این داستان زندگی و بنیاد شهره کوهن است که شاید داستان زندگی خیلی از ما هم باشد. داستان کسانی که می خواهند زندگی را بعد از بزرگترین غم های زندگی شان دوباره از سر بگیرند.

همه چیز از رفتن شروین آغاز شده به  قول شهره کوهن از پروازش بهمن  ماه سال 82 شروین 19ساله که دانشجوی ترم اول دانشگاه بود در یک تصادف جانش را از دست داد کوهن می گوید: هفته های اول زندگی در حالت سکون بود. انگار وارد باتلافی شدی که هر چه دست و پا می زنی بیشتر در آن فرو می روی مرتب می گویم خدایا روزها را تا وقتی که خودم بمیرم چطور بدون شروین زندگی کنم؟ چرا من؟ گاهی یک لیوان آب از کسی می خواستم و وقتی برایم می آوردند ساعت ها طول می کشید تا آن را بخورم. بس که در خودم وغم فرو می رفتم به نظرم چند لحظه گذشته بود اما در واقع ساعت ها درهمین حال می ماندم. ما یکبار زندگیمان را از دست داده بودیم موشک به خانه مان در توانیر خورد وخانه صد در صد تخریب شد آن شب خانه نبودیم و همه سالم ماندیم همیشه می گفتیم خداروشکر که بچه ها سالم هستند به همسرم می گفتم همه چیز را دوباره می سازیم و همین طور هم شد مرتب می گفتیم بچه ها هستند اما شروین فوت کرد. دیگر نبود و من وقتی فهمیدم مدام می گفتم یعنی تمام شد؟ همین؟ اما خداروشکر بلاخره توانستیم از این باتلاق بیرون بیاییم.

او از دوستانی می گوید که سعی کرده اند با دادن آگاهی او را از این بحران عبور دهند یکی از معلم های شروین که خودش هم فرزند از دست داده بود کتاب ((در آغوش نور)) را به شهره کوهن می دهد و از او می خواهد با شروین زندگی کند: ((گفت با شروین زندگی کن گفتم چطور این روزها را بگذرانیم ؟ گفت بگذران همه بچه ها می توانند بچه ها ی تو باشند.))

خواندن همین کتاب ها و تکرار همین حرف ها باعث شد شهره کوهن و همسرم و دو دخترش به زندگی باز گردند و به فکر عملی کردن آرزوی شروین بیفتند.

او می گوید: ((شروین کارهای خیر را دوست داشت تقریبا دو ماه قبل از مرگش  زلزله بم اتفاق افتاد و بلافاصله رفت بم برای کمک به رسانی وقتی برگشت گفت مامان دوست دارم یک موسسه خیریه داشته باشم مدتی طول کشید تا توانستیم کمی بهبود پیدا کنیم مجوز بگیریم و جایی را برای موسسه بخریم و بلاخره بنیاد نیکوکاری ((شروین روبن زاده)) را دو سال بعد از مرگش در سال 84 راه انداختیم.))

بنیاد از ابتدا بر پایه نیکوکاری بود و خانواده هایی تحت پوشش قرار گرفتند تا کمی زندگی شان آسان تر شود اما بعد از مدتی روبن زاده تصمیم گرفت به دلیل تجربه تلخ شخصی بنیاد را به نخستین درمان سوگ در ایران تبدیل کند البته در کنار همه کارهای خیر خواهانه ای که هنوز هم ادامه دارد و انجام می شود.

نه فقط درمان سوگ بعد از مرگ عزیزان که هر اتفاق دردناکی که زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.

کوهن می گوید: ((اتفاقاتی در زندگی رخ می دهد که می تواند به اندازه از دست دادن عزیز روند زندگی را مختل کند. ما جوانهایی داریم که خود کشی می کنند و تا پای مرگ رفته اند اینجا زندگی را پیدا می کنند اینجا جایی است که سعی می کنیم معنی برای زندگی پیدا کنیم این که آمدنمان هدف دارد و بی معنی نیست.))

گوش شنوا

شعار بنیاد روبن زاده ((سوگ هم درمان دارد)) است و جلسات گروه درمانی که مهم ترین بخش درمان  سوگ است با حضور روانشناسان و با همین شعار برگزار می شود

کوهن می گوید: ((ما چون همه اینجا عزیزی را از دست داده ایم گوش شنوا داریم. بعضی جمله های کلیشه ای هست که بعد از مرگ افراد به خانواده ها می گویند مثل روحش شاد یا غم آخرتان باشد. این جمله ها فرد عزادار را اذیت میکند و دل آدم را به لرزه می اندازد اینجا چون همه همین درد را دارند شبیه خانواده هستند و فارغ از این جمله های کلیشه ای سعی می کنیم دلداری بدهیم. این درد را نمی توانیم برای کسی توضیح دهیم که خودش این مشکل را نداشته اما اینجا و برای هم می توانیم من هر چه بگویم که مثلا دندان درد دارم شما که این درد را نداری متوجه نمی شوی . اما کسی که دندان درد دارد می فهمد و ما درد همدیگر را می فهمیم نخستین چیزی که بعد از مرگ عزیزان با آن مواجه می شویم سوال ((چرا من؟)) است فکر می کنیم گناهی مرتکب شده ایم که الان تاوانش مرگ عزیزانمان است . در این جلسات  سوال ((چرا من؟)) حل می شود می فهمیم فقط من نیستم هزار تا بدتر و بهتر از من هستند اما ما می توانیم به هم کمک کنیم وهر کدام می توانیم یک قطره اشک پاک کنیم و وقتی این قطره اشک را پاک می کنیم قلب خودمان آرامش میگیرد معنا پیدا می کنیم برا ی زندگی مان. شروین همیشه دوست داشت چهار تا بچه داشته باشد اما من الان اینجا 400 بچه دارم که همه شان بچه های شروین هستند همه اینها می توانند شروین باشند.))

جالب اینجاست که این گروه درمانی ها رایگان برگزار می شود و همه می توانند در آن شرکت کنند البته مشاوره های فردی هم در همین بنیاد توسط روانشناس و با هزینه ای بسیار کمتر از مراکز مشاوره انجام می شود . شهره کوهن هنوز هم خودش در جلسات حضور فعال دارد بعد از اینکه کسی وارد بنیاد می شود نخستین بار خودش با او صحبت می کند تا از درد وغمش با خبر شود معمولا در جلسات گروهی هم شرکت می کند از او می پرسیم این حرف ها غمتان را بیشتر نمی کند؟ میگوید: ((نه و با خنده از اینجا می روند حال من هم خوب می شود با اشک می آیند اینجا و با خنده می روند.))

این برنامه ها فقط مخصوص تهرانی ها هم نیست و خیلی ها از شهرهای دورتر مثل دزفول یا چالوس با بنیاد در تماس هستند و اگر نتوانند حضوری در جلسات شرکت کنند مشاوره تلفنی بهشان داده می شود. حتی گاهی خانم روبن زاده و روانشناسان  مرکز خودشان به خانه کسانی می روند که دچار این مشکل شده اند و در مقابل شرکت در جلسه ها و درمان سوگ مقاومت می کنند.

جالب است بدانید آنقدر اعضای این جلسات گروه درمانی با هم صمیمی می شوند که برنامه هایی مثل سفر ورزش و میهمانی با هم می گذارند تا بیشتر کنار هم باشند. سفر درمانی، شعردرمانی، کتابخونی، تماشای فیلم و...از دل همین جلسه ها بیرون می آید و اعضای گروه را که همدرد هستند بیشتر به هم نزدیک می کند.

البته کلاس ها و جلسات این بنیاد تنها مخصوص سوگ درمانی نیست و در طول هفته جلسه های مختلفی برای حل بحران های زندگی برگزار می شود مانند کلاس های زندگی پس از طلاق و شکست عاطفی که کمک می کند افراد با مشکلاتشان کنار بیایند.

یک زندگی تازه

روبن زاده در طول فعالیت این بنیاد و درمان سوگ مورد های بسیار عجیبی دیده است موردی مثل خانواده ای که تنها فرزندشان را از دست داده بودند : ((خانواده ای که جزو نخستین یا دومین مرا جعه کننده های ما بودند آنها دختر 16ساله شان را در حادثه ای از دست داده و خودشان هم در آستانه جدایی بودند اصولا مواردی مثل این خانواده معمولا به سمت طلاق هم می روند. چون زن و شوهر این اتفاق و بار گناه را گردن یکدیگر می اندازند و به مرور از هم دور می شوند و تنش شدید پیدا می کنند با جلسه های مشاوره ما این زن وشوهر دوباره به زندگی باز گشتند. خانم باردار نمی شد چون فاصله نخستین بارداریش داشت یک پزشک زنان به او معرفی کردیم با هزینه خودمان و حالا آنها یک پسر دارند که 10 ساله است خیلی قشنگ است و ما لذت می بریم من با هر کدام از این موارد زندگی می کنم . مثلا جوانی که اقدام به خودکشی کرد که خوشبختانه به زندگی باز گشت وبعد آمد اینجا و حالش خوب شد و یک آهنگ برای شروین ساخت که حالا روی سایتمان است زندگی همین است من هم چند سال دیگر می روم پیشه شروین خداکند کوله بارم پر باشد. اینها احساسات قشنگی است که شب ها با همین سر روی بالش می گذارم و آرامش می گیرم . آن زمان فکر می کردم من چطورمی توانم بدون شروین زندگی کنم؟ ولی اینجا یاد می گیریم که عزیزانمان فقط جسم نیست ما با روح آنها می توانیم زندگی کنیم . شاد می شویم اینها فقط برای ادامه زندگی است.))

کوهن معتقد است که کسی نباید در این غم بماند چون این غم به همه وحتی به کشورمان هم آسیب می زند او می گوید: ((وقتی شروین فوت کرد دختر دومم در دوران پیش دانشگاهی بود سال قبلش برادر دوستش فوت کرد و آن دختر با اینکه نا بغه بود در همان دوران ماند و دیگر نتوانست وارد اجتماع شود و درس بخواند اما دخترم دکترای روانشناسی گرفت و وقتی سال گذشته از پایان نامه دکترایش دفاع کرد گفت من این پایان نامه را به برادرم تقدیم می کنم او و این سوگ درمانی به من کمک کرد تا بتوانم روی پای خودم بایستم و یک فرد مفید باشم الان او خیلی از مراجعه کننده های ما را رایگان درمان می کند وهر درآمدی که از سوگ کسب کند به بنیاد ما می دهند.))

تا به حال حدود 150 نفر در این جلسات شرکت کرده اند و به گفته  روبن زاده تمام شان بهبود پیدا کرده به زندگی برگشته اند. بجز یک نفر: ((خانمی بود که دو قلو داشت ویک پسر هر دو دخترش مشکل کلیه داشتند که یکی از آنها حالش بسیار بد بود پسرش فوت کرد و او تمام مدت کنار مزار پسرش زندگی کرد کارهای ما برای او چندان موثر نبود فقط توانستیم  مجابش کنیم کمتر سر مزار پسرش برود سعی کردیم به دخترانش کمک کنیم اما چون حال مادر خیلی بد بود آنها هم تاثیر می گرفتند فقط برای همین مورد نتوانستم کار چندانی انجام دهیم.))

همه بچه های من

بنیاد خیریه شروین روبن زاده همچنان کارهای خیر خواهانه را هم انجام می دهد 80 خانواده تحت پوشش این بنیاد در مناسبت های مثل آغاز ماه رمضان عید نوروز وآغاز سال تحصیلی سبد ارزاق و بسته های لوازم تحریر دریافت می کنند یا برای تامین جهیزیه به آنها کمک می شود این کمک ها فقط به این خانواده ها اختصاص ندارد و اعضای این بنیاد به موسسه های خیریه دیگر یا مراکز مختلفی که معلولان و کودکان بیمار یا بی سرپرست را نگهداری می کنند سر می زنند و کمک می کنند.

هزینه های این کارها با کمک افراد خیر وحامیان تامین می شود حامیانی که بسیاری از آنها اعضای جلسه های سوگ درمانی هستند و بعد از آشنایی بیشتر با بنیاد تصمیم میگیرند با کمک به دیگران به زندگی باز گردند و آرامش پیدا کنند بسیاری از این افراد حامیان تحت پوشش بنیاد شده اند و تلاش می کنند زندگی بهتری برای این بچه ها بسازند که به گفته شهره کوهن دیگر بچه های خودشان هستند. خانم روبن زاده می گوید: ((از آنها حمایت های مالی ومعنوی می کنند و می شوند بچه هایشان . پسری داشتیم که پدرش را کشته بود وخانمی بود که پسرش  شب عقد از سر لجبازی خود کشی کرده بود به جای اینکه اینها آینه دق برایش باشند با تمام عشقش وسایل عقد پسرش را به این پسر داد و گفت تو هم مثل پسر من این خیلی قشنگ بود))

تامین هزینه درمان افراد نیازمند بخش دیگری از فعالیت  های این بنیاد است و از بعضی بیمارستان ها یا پزشکان می خواهند مدد جویانشان را با کمترین هزینه وحتی رایگان درمان کنند. شهره کوهن و اعضای جلسه های  سوگ درمانی با این کارهای خیر تلاش می کنند غم و اندوه شان را التیام ببخشند او می گوید: ((وقتی کسی بعد از کمک های ما به زندگی برمی گردد و با خوشحالی اینجا می آیند همه وجودم پراز شادی می شود. دیگر از زندگی چه می خواهم همه بچه های تحت پوشش اینجا بچه های من هستند با همه افرادی که می آیند مثل عضو یک خانواده ایم همسر و فرزندانم کنار من هستند و به من کمک  می کنند همه اینها یعنی زندگی  کاش بتوانیم با همین مهر و محبت دنیا را خوب بسازیم.

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

مژده جلالی روانشناسی است که این جلسه ها را در بنیاد روبن زاده اداره وجلسه های مشاوره های فردی هم برگزار می کند. او در باره اهداف این جلسه ها می گوید: ((ما در برابر مرگ ناتوانیم اما می توانیم بینشمان را در مواجهه با آن عوض کنیم. کنار آمدن با سوگ وبازگشت به زندگی و تطبیق با آن هدف اصلی مااز این جلسه هاست. سعی می کنیم در این جلسه ها باور های غلط وحتی خرافه های که در ذهن دارند از بین ببریم. افکاری که شاید لحظه ای آنها را آرام کند اما بعد از مدتی غم واندوه و مشکلاتشان را بیشتر می کند. مثل کندن مدام یک زخم.))

به گفته جلالی سوگ زمان و میزان خاصی ندارد با توجه به شخصیت هر فرد تجربه قبلی او از سوگ و وزنی که فرد فوت شده در زندگی آن فرد دارد زمان سوگ و نوع برخورد هر فرد با آن متفاوت است ضمن اینکه مراحل مختلفی هم دارد : انکار، چانه زنی ، خشم ، غم و اندوه و پذیرش. باید بگذارید این مراحل طی شوند وبرای گذراندن ان عجله نکنید مانند تولد بچه است که زمان خاصی لازم دارد ونباید برایش عجله کرد نباید با احساسات حاصل از سوگ بجنگیم و فرار کنیم باید زمان بدهیم و این درد را بپذیریم بعضی از این مراحل هم همزمان با هم اتفاق می افتند. جلالی می گوید: ((کسانی که در مراحل سوگ به سر می برند باید با استفاده از تکنیک های مفید خودشان را گره بزنند به زندگی به هر چیزی که به آنها زندگی می دهد مثل کار خیر کار.درآمد زا .تحصیل و...)) باید بدانید اگر سوگ در مان نشود و اگر کسی که داغدیده است در همان حال غم و اندوه بماند مشکلات بسیاری پیدا می کند به گفته جلالی این سوگ به مرور و در صورت درمان نشدن تبدیل به افسردگی می شود بیماری های جسمی ایجاد می کند وحتی خانواده ها را به هم می ریزد او می گوید: ((هیچ چیز این زندگی پایدار نیست همان طور که شادی هایمان همیشگی و پایدار نیستند و باید این را قبول کنیم و به زندگی باز گردیم حافظ می گوید: رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند... چنان نماند چنین نیز نخواهد ماند...همه داستان زندگی و غم وشادی هایشان همین است.))

در جلسه سوگ درمانی چه می گذرد

دور تا دور یکی از اتاق های بنیاد روی صندلی نشسته اند پدرو مادر های عزادار ومردان وزنان همسر از دست داده. یک نفر هم هست که با بیماری ام اس دست و پنجه نرم می کند و به قول شهره کوهن سلامتی را از دست داده هر چند حالا حالش خیلی بهتر است. مریم طاهرپور مادر حجت الاسلامی خبرنگار ورزشی که در حادثه سقوط هواپیمای آلمانی جانش رااز دست داد یکی از ما درانی است که با حضور در این جلسه ها سعی می کند با این غم کنار بیایند . ناهید قدرتی مادر مهرناز کلاته آقا محمدی هم یکی دیگر از مادران حاضر در این جلسه هاست. دختر او چند روز مانده به عروسیش دچار مرگ مغزی شد و اعضایش به چند بیمار نیازمند اهدا شد از مادر مهرناز در جشن نفس امسال تقدیر شده است اینجا همه آنهایی که عزیزی را از دست داده اند هفته ای یک بار دور هم جمع می شوند از غم هایشان می گویند از خواب هایی که دیده اند از حس های بد وخوبی که در هفته بعد گذشته در مواجهه بااین غم تجربه کرده اند واز نگرانی هایشان حتی باهم وبرای هم گریه می کنند. اول جلسه خانم ها قرار آب درمانی و استخر فردا را می گذارند و همهمه می کنند تا وقتی مژده جلالی همه را دعوت می کند به سکوت و حرف زدن پدرومادر ها با نام فرزندی که از دست داده اند شناخته می شوند مادر زهرا. پدر سیماو... یک جعبه شیرینی ویک بسته شکلات دست به دست می چرخد وبعد یکی از مادر ها شروع می کند به حرف زدن اینکه دخترش چقدر محرم را دوست داشت و همین دو سال پیش محرم کربلا بود و حالا با آمدن محرم به یاد دخترش می افتد و چقدر حالش بد است و چقدر گله دارد بقیه دلداری اش می دهند و جلالی سعی می کند آرامش کندو از خواست خدا می گوید. مادر دیگر هم دلش گرفته و فکر می کند همه رفته اند سراغ زندگی شان و کسی به یاد فرزند او نیست دو سه مادر دیگر با او گریه می کنند و پدر داغداری دلداری می دهد که همه به یادش هستند اما نمی گویند تا ما اذیت نشویم باز هم حرف بزند و از احساستش بگوید سعی می کند به احساسات غلیان پیدا کرده شان روال منطقی بدهد و نگذارد این زخم تازه شوند وآنها را در غم فرو ببرد. روال هر بار جلسه های سوگ درمانی همین است جایی که همدرد بودن قرار است غم ها را سبکتر کند.

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان شریعتی - روبروی ملک - خیابان شهید باقری شبستری - شماره71

تلفنهای تماس: ۸۸۱۴۸۴۴۰  - ۸۸۴۳۵۲۴۰ فکس : ۸۸۱۴۸۴۴۱   واتساپ : 9123010772 98+

کدپستی: 1613635791

آدرس وب سایت: www.bonyadeshervin.com 


آدرس پست الکترونیکی: info@bonyadeshervin.com 

اینستاگرام : bonyad_shervin_robenzadeh@

تلگرام : https://telegram.me/bonyadeshervin